نمیشه با نبودت ساده سر کرد...

ساخت وبلاگ
ای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمیدیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده‌امامروز عقل من ز من یکبارگی بیزار شدخواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده امدر دیده من برآ وز چشم من بنگر مرازیرا برون از دیده ها منزل گهی بگزیده اممن از برای مصلحت در حبس دنیا مانده امحبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده امتو مست مست سر خوشیمن مست بی سر سرخوشمتو عاشق خندان لبیمن بی دهان خندیده امچندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرازیرا از آن کم دیده‌ای من صدصفت گردیده‌امدر زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکنصد جان شیرین داده ام تا در بلا بخریده امپیش طبیبش سر بنه یعنی منو تریاق دهزیرا در این دام نزه من زهرها نوشیده‌اممن از برای مصلحت در حبس دنیا مانده امحبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده امتو مست مست سر خوشیمن مست بی سر سرخوشمتو عاشق خندان نهیمن بی دهان خندیده امبرگرفته از اشعار #مولانا#چاوشی نمیشه با نبودت ساده سر کرد......
ما را در سایت نمیشه با نبودت ساده سر کرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3jashne-deltangiam4 بازدید : 5 تاريخ : يکشنبه 10 تير 1403 ساعت: 17:19

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌اماین بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌امدل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌امعقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌امای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمیدیوانه هم نندیشد آن کاندر دل اندیشیده‌امدیوانه کوکب ریخته از شور من بگریختهمن با اجل آمیخته در نیستی پریده‌امامروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شدخواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیده‌اممن خود کجا ترسم از او شکلی بکردم بهر اومن گیج کی باشم ولی قاصد چنین گیجیده‌اماز کاسهٔ استارگان وز خوان گردون فارغمبهر گدارویان بسی من کاسه‌ها لیسیده‌اممن از برای مصلحت در حبس دنیا مانده‌امحبس از کجا من از کجا مال که را دزدیده‌امدر حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حروندامان خون آلود را در خاک می مالیده‌اممانند طفلی در شکم من پرورش دارم ز خونیک بار زاید آدمی من بارها زاییده‌امچندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرازیرا از آن کم دیده‌ای من صدصفت گردیده‌امدر دیده من اندرآ وز چشم من بنگر مرازیرا برون از دیده‌ها منزلگهی بگزیده‌امتو مست مست سرخوشی من مست بی‌سر سرخوشمتو عاشق خندان لبی من بی‌دهان خندیده‌اممن طرفه مرغم کز چمن با اشتهای خویشتنبی‌دام و بی‌گیرنده‌ای اندر قفس خیزیده‌امزیرا قفس با دوستان خوشتر ز باغ و بوستانبهر رضای یوسفان در چاه آرامیده‌ام...در زخم او زاری مکن دعوی بیماری مکنصد جان شیرین داده‌ام تا این بلا بخریده‌امچون کرم پیله در بلا در اطلس و خز می رویبشنو ز کرم پیله هم کاندر قبا پوسیده‌امپوسیده‌ای در گور تن رو پیش اسرافیل منکز بهر من در صور دم کز گور تن ریزیده‌امنی نی چو باز ممتحن بردوز چشم از خویشتنمانند طاووسی نکو من دیبه‌ها پوشیده‌امپیش طبیبش سر بنه یعنی مرا تریاق دهزیرا در این دام نزه من زهرها ن نمیشه با نبودت ساده سر کرد......
ما را در سایت نمیشه با نبودت ساده سر کرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3jashne-deltangiam4 بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 10 تير 1403 ساعت: 17:19

روحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکنروحم آزرده مرا وسوسه بیهوده مکندگر این لحظه تنه پاک من آلوده مکنیاریم کن که رود از یادم غم دیرینه ی این خاطره هاشوقه پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره هاپیش رویم بگشا پنجره ای تا از آن پنجره پرواز کنمروحم از قید تن آسوده شود هستی دیگری آغاز کنمآسمون ابرهاتو بردار و برودیگه تنها من و بگذار و بروآسمون اخمات و وا کن آبی شوآسمون آفتابی شو آفتابی شو نوشته شده در تاريخ نهم تیر ۱۴۰۳ در ساعت 0:11 توسط به تنهایی خورشید | نمیشه با نبودت ساده سر کرد......
ما را در سایت نمیشه با نبودت ساده سر کرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3jashne-deltangiam4 بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 10 تير 1403 ساعت: 17:19

هله نومید نباشی که تو را یار براند

گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند 🙂

...

#مولانا

نمیشه با نبودت ساده سر کرد......
ما را در سایت نمیشه با نبودت ساده سر کرد... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3jashne-deltangiam4 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 4 تير 1403 ساعت: 13:12